آيتا و اين روزهاش
بسلامتي سومين مرواريد هم جوانه زد. ولي خداييش هزار ماشالله بدون آزار و اذيت و بي تابي يكي يكي دندونهاشو در مياره ولي عجب گازهايي ميگيره اونم بيشتر از انگشتهاي هر كسي كه دم دست باشه و البته گاهي هم از مي مي اگه بخوام از كارهاي جديدش بنويسم بايد بگم: آيتاي ما اين روزها بسي شيطون وشلوغ شده از هر بلندي مخصوصا از پله هاي اشپزخونه خوشش مياد و ميخواد زودتر سري به اشپزخونه بزنه (احتمالا اشپزي رو خيلي دوست داره) از در بار خيلي خوشش مياد و مدام ميره تكونش ميده خيلي خطرناك شده كاراش. كلمات نامفهوم زياد ميگه انگار داره اواز ميخونه مخصوصا وقتي من دارم براش لالايي ميخونم: آآآآآ گه گه گه وقتي باباشو ميبينه ب ب ب ...
نویسنده :
مامي
10:18